محمد توسلي فعال سياسي و از ياران آيتالله طالقاني در ستون سرمقاله روزنامه اعتماد با تيتر« چرا بينش طالقاني؟»، نوشت:
بيدارگري در دو قرن اخير در كشور ما نيز آغاز شده و بيدارگران فراواني چراغ آگاهي بخشي را روشنايي بخشيدهاند. قائم مقامها، ميرزاتقي اميركبير بذرهاي اصلاحطلبي را در جامعه استبداد زده ايران افشاندهاند و افرادي چون سيد جمالالدين اسدآبادي، ميرزا حسن شيرازي، آخوند ملا كاظم خراساني و شيخ محمدحسين ناييني، سيدحسن مدرس و... از جمله بيدارگران دو قرن اخير هستند كه هر يك به نوبه خود فرآيند بيدارگري را در جامعه ما قوت بخشيدهاند.
آيتالله سيد محمود طالقاني (١٣٥٨-١٢٩٠) يكي از اين بيدارگران قرن اخير كشور ما است كه پس از طي مدارج علمي در حوزه در آستانه تحولات شهريور ١٣٢٠ همراه با ياراني چون شادروان مهندس مهدي بازرگان به رسالت آگاهيبخشي و بيدارگري در جامعه ما همت گماشتهاند و در تحولات فرهنگي و اجتماعي قرن اخير كشور تاثيرگذار بودهاند. بازخواني محورهاي بينش و منش اين بيدارگران به ويژه در ابعاد فرهنگي و اجتماعي براي نسل جوان امروز خالي از لطف نيست زيرا در شرايط كنوني جامعه، ما بيش از پيش نياز به يادآوري بينش و ابعاد مختلف شخصيت طالقاني و منش اين پيشگامان داريم تا بتوانيم براي ادامه راه آنان آگاهانهتر و مصممتر به تبيين و تكميل آنها همت گماريم و به وظايف ملي و ديني خود در اين زمانه بهتر عمل كنيم.
نخستين گام طالقاني از همان ابتداي ورودش به تهران، همانگونه كه همراه او مهندس بازرگان توصيف كرده است، يك نوع فرار و اعراض يا به اصطلاح انقلابي بود عليه حوزه و سنتهاي جاري آن روز روحانيت. او روال عادي منبر و محراب و مقام جويي را پيش نگرفت كه فقط با افراد مسن و مومنين سرو كار داشته باشد. او ميخواست نسل جوان و درس خوانده را كه در فضاي فرهنگي آن روز از باورهاي ديني فاصله گرفته بودند نجات دهد.
براي اين منظور او به استناد سخني از پيامبر (ص) راهبرد «بازگشت به قرآن» را انتخاب كرد و در طول عمر پر ثمرش همواره بر آن پاي فشرد تا پيرايههاي تاريخي و خرافاتي را كه موجب شده بود نسل جوان و تحصيل كرده با معارف اسلامي فاصله بگيرد از دامن معارف اصيل اسلامي بزدايد و نسل تحصيلكرده و تشنه حقيقت با سرچشمه زلال وحي آشنا و زمينه پرستش خداي واحد و كمال انسان هموار شود.
طالقاني به استناد معارف قرآني و سخنان پيامير(ص) و ائمه عليهمالسلام به ويژه نهج البلاغه سخنـان علي(ع) به پرسشهاي نسل جوان به ويژه در عرصههاي اجتماعي و سياسي كه خواهان تحول بودند پاسخ داد. مروري بر آثار طالقاني به ويژه تفسير «پرتوي از قرآن»، مجموعه سخنرانيها و مصاحبههاي آن مرحوم براي نسل امروز جامعه ما ميتواند راهگشا باشد. خوشبختانه در سالهاي اخير طلبههاي جوان، فرهيخته و توانا در كارهاي پژوهشي و آگاهبخشي تربيت شدهاند و نقش مهم و موثري در زدودن خرافات و پاسخگويي به پرسشهاي پرشمار جوانان دارند.
طالقاني مشكل اصلي جامعه ما را فرهنگ ديرين استبدادي ميدانست كه در رفتار و شخصيت مردم و حاكمان جامعه وجود داشته و دارد. او از يك سو حكومت طاغوت و استبداد را به استناد آيات قرآن توضيح ميداد كه: «طاغوت به معناي لغوي و وسيع هر خودخواه و سركشي بر انديشه، آزادي و حق خلق است» و به استناد كلام نهجالبلاغه ميگفت «هركس استبداد بورزد نابود خواهد شد» (من استبد به رأيه فقد هلك). اما از سوي ديگر خود در تمام عمر به مقابله با طاغوتهاي زمان و مستبدين همت گماشت و سالهاي متمادي عمر خود را در زندانها و تبعيدگاههاي طاغوت گذراند تا درخت پر ثمر آزادي و كرامت انسان آبياري شود. طالقاني در پرتوي از قرآن تصريح ميكند كه: «از همه خطرناكتر يعني آنچه را احبار و رهبان و همكاران آنها و طبقات ممتاز، بر مردم تحميل كرده بودند به نام دين، اين خطرناكترين تحميلات است.» طالقاني مباني انديشه خود را براي حكومت حق همواره بر آزادي، حاكميت ملت و حقوق مردم استوار ميكرد. به استناد آيات قرآن طالقاني هدف اصلي گزينش و خلقت انسان را اختيار و آزادي او ميدانست و براين پايه آزادي و دموكراسي را زير بناي يك نظام اسلامي توصيف ميكرد. طالقاني ميگفت: «در انقلابات و حركتهاي اصيل گذشته تاريخ... هدف اصلي آزادي انسانها بوده است. چون مساله آزادي مهمتر از اقتصاد و خوراك و پوشاك بوده است. عامه مردم ايران و حتي طبقه مرفه و مردم نيمه مرفه و تحت فشار، كه همه به پا خواستهاند در مرحله اول آزادي ميخواهند».
طالقاني اگرچه همواره بر قسط و عدالت به عنوان فضيلت پايه در معارف اسلامي تاكيد داشت و ميگفت: «قسط و عدالت عمل و توزيع عادلانه و رساندن حق است كه زيربناي احكام و تحكيم نظام و رشد ايمان و اخلاق و وسيله كمال است و اگر قسط نباشد هيچ اصلي از اصول شريعت پايه نميگيرد». اما در عين حال آزادي، حاكميت مردم و كرامت انسان را گام نخست تحقق فضيلت عدالت در جامعه ميدانست، زيرا فقط در چنين شرايطي است كه انسان در جايگاه طبيعي خود قرار ميگيرد و توزيع عادله قدرت كه پيشنياز توزيع عادله ثروت و عدالت اقتصادي و اجتماعي است امكانپذير ميشود.
طالقاني راهكار تضمين آزادي و حاكميت مردم و زمينهسازي براي تحقق فضيلت قسط و عدالت در جامعه را سپردن كارها به دست خود مردم از طريق برگزاري انتخابات آزاد و سالم ميدانست. طالقاني، در زيرنويس صفحه پاياني كتاب تنبيه الامه و تنزيه المله ناييني (١٣٣٣)، دستاورد انقلاب مشروطيت در زمينه توسعه فرهنگ و رفتار مدني را به شرح زير مورد تاكيد قرار داده است:
«پيامبران عظام كه كاخهاي استبداد را ويران كردند... تنها از طريق موعظه و نصحيت نبود، مردمي را تربيت كردند و قدرت به دستشان دادند تا با قدرت شمشيرِ عدالت و خداپرستي، قدرت استبداد و شاهپرستي را برانداختند. آن مقاومت و انقلاب و خونريزي امروز به قانون و آراي عمومي (رفتار مدني) تبديل شده، اين حقي است كه ميتواند مستبدين را محدود سازد... امروز اوراق انتخاب بجاي شمشير و تير و كمان انقلاب (خشونتورزي) ديروز است.»
بر اين پايه طالقاني همواره بر اجراي اصل «شورا» در قانون اساسي به استناد معارف قرآني و تجربه بشري تاكيد داشت. با پيگيري طالقاني و ياران او اصول فصل هفتم قانون اساسي تدوين شد اما متاسفانه در عمل كمتر به ضرورت و اهميت آن در چهار دهه پس از انقلاب توجه شده است. برگزاري انتخابات شوراها در سال ١٣٧٧ گام موثري براي پاسداري از اين اصول قانون اساسي بود و شوراها در چهار دوره اخير، با وجود كاستيها و محدوديتها، نقش موثري در اين راستا داشتهاند. اما عملكرد شوراها و اختيارات پيشبيني شده در قانون براي شوراها نسبت به آنچه در اصول قانوني اساسي پيشبيني شده است و بايد باشد فاصله زيادي دارد. اتفاقا زندهياد طالقاني با شناخت تاريخي خود اين نگراني را در سخنان خود در آخرين خطبه نماز جمعه تهران (شهريور ١٣٥٨) نيز بيان داشت: «مساله شوراها از اساسيترين مسائل اسلامي است، حتي به پيمبرش با آن عظمت ميگويد، با اين مردم مشورت كن، به اينها شخصيت بده، بدانند كه مسووليت دارند، متكي به شخص رهبري نباشند. ولي نه اينكه نكردند! ميدانم چرا نكردند! هنوز هم در مجلس خبرگان بحث ميكنند در اين اصل اساسي قرآن، كه به چه صورت پياده شود. بايد، شايد يا اينكه ميتوانند.... يعني گروهها و افراد دست اندركار شايد اين طور تشخيص بدهند كه اگر شورا باشد ديگر ما چكاره هستيم؟ شما هيچ!! برويد دنبال كارتان، بگذاريد اين مردم مسووليت پيدا كنند».
از ديگر ويژگيهاي خاص طالقاني و ياران او توجه به ضرورت شكلگيري و تقويت نهادهاي مدني و احزاب سياسي بود و اين امر به گفته مهندس بازرگان حركت انقلابي ديگر طالقاني بود كه وارد حزب و پذيرش انضباط حزبي و مبارزه جمعي با غير روحاني شد. البته بدون توقع رياست و حق وتو و دور از تعصب صنفي. او در سال ١٣٤٠ كه از پايهگذاران نهضت آزادي ايران بود همراه با ساير ياران خود چون مهندس مهدي بازرگان و دكتر يداله سحابي در جلسات حزبي با حضور اعضاي جوان با قائل بودن فقط يك راي ساده براي خودشان عملا كار شورايي و جمعي را آموزش ميدادند. موارد زيادي اتفاق ميافتاد كه اين بزرگواران پيشنهادي را مطرح و از آن پيشنهاد در چارچوب ضوابط كار جمعي دفاع ميكردند اما موقعي كه نظرشان راي نميآورد خود به تصميم جمع احترام ميگذاشتند و خود براي اجراي آن تصميم قبول مسووليت ميكردند. روحشان شاد و راهشان پر رهرو باد. با مطالعه آثار طالقاني و ساير بيدارگراني كه نقش موثري در نشان دادن راه نجات جامعه و رفع موانع توسعه كشور را داشتهاند؛ با عمل به بينش و گفتمان اين بيدارگران ياد آنان را گرامي بداريم.
- بازپسگيري سهم بازار نفت
سیدمحسن قمصری -مدیر امور بینالملل شرکت ملی نفت در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
ميانگين صادرات روزانه نفت خام ايران پس از اجرائيشدن برجام نسبت به ميانگين ٢,٥ساله اول دولت يازدهم نزديك به صددرصد افزايش داشته است؛ همچنين در مقايسه با ميزان صادرات پس از وضع تحريمها در دولت دهم، ميانگين كنوني صادرات رشد ٢٧٠درصدي داشته است. ضمن آنكه ميانگين قيمت انواع نفت خام صادراتي ايران در مقايسه با سال اول دولت يازدهم، به ترتيب براي سالهاي دوم و سوم حدود ٣٨ و ٦٥ درصد كاهش يافته است. با توجه به توافق با مجامع بينالمللي و برداشتهشدن محدوديتها و تحريمهاي صادرات نفت خام ايران، ميزان صادرات كنوني نفت خام كشور از سال ١٣٩٢ (سال شروع تصديگري دولت يازدهم) به بيش از دو برابر افزايش يافته و باوجود كاهش ٧٠درصدي قيمتها، افزايش حجم كنوني صادرات، ٥٠ درصد از كاهش قيمتهاي نفت خام صادراتي را جبران کرده است. ضمن آنكه حضور شركتهاي معتبر نفتي و كشتيراني دنيا در بازار نفت ايران سبب تمايل آنها به خريد نفت خام ايران شده است، با ايجاد تنوع در سبد خريداران نفت خام، ضمن افزايش قدرت چانهزني در بازارهاي بينالمللي، سهم صادرات نفت خام نيز در بازارهاي گوناگون، بهویژه اروپا افزايش میيابد. با ادامه روند كنوني و تسهيل شرايط مالي- بانكي و عملياتي مؤثر در بازپسگيري سهم بازار كه نتيجه اجرائيشدن برجام است...
پيشبيني ميشود با افزايش ميزان توليد ميادين نفتي جديد تا پايان سال ١٣٩٦ حجم صادرات نيز به تبع آن افزايش يابد.
در سهساله نخست دولت يازدهم در مجموع ٣٧,٤ ميليون تُن ميعانات گازي صادر شده كه در مقایسه با سه سال پاياني دولت قبل بيش از ٢٠ درصد افزايش يافته است. اين در حالي است كه پس از توافق برجام ميانگين صادرات روزانه ميعانات گازي به بيش از ٥٢٠ هزار بشكه رسيده كه بالاترين مقدار صادرات ميعانات در سالهاي اخير بوده است و با قراردادهاي جديد بهزودي به بيش از ٦٠٠ هزار بشكه در روز افزايش خواهد يافت.
صادرات نفت كوره در سهساله نخست دولت در مجموع بيش از ٢٧ ميليون تُن بوده و در تيرماه با افزايش چشمگير به حدود دو ميليون تُن در ماه رسيده است.
صادرات نفت گاز در سه سال پاياني دولت قبل در مجموع ٦٨ تُن بوده كه با جهشی چشمگير در سهساله نخست دولت يازدهم به حدود سه ميليون تُن رسيده است. با توجه به افزايش چشمگير توليد گاز طبيعي و جانشينسازي آن با نفت گاز، صادرات نفت گاز در چند ماه اخير به ميانگين ماهانه ٤٥٠ هزار تُن افزايش يافته است.
صادرات الپیجی (پروپان و بوتان) شركت ملي نفت ايران در سهساله اخير در قياس با سه سال قبل از آن بيش از دو برابر افزايش يافته و به ٤,٤ ميليون تُن رسيده است.
- اینهمه جاسوس دنبال چه هستند؟!
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
وزارت امور خارجه کشورمان اعلام کرد که آقای بعیدینژاد به عنوان سفیر جدید جمهوری اسلامی ایران در انگلیس انتخاب شده است و همزمان دولت انگلیس هم «نیکلاس هاپتون» را به عنوان سفیر خود در ایران برگزیده و راهی تهران کرد. درباره این دو گزینه و ارتقای سطح روابط کشورمان با دولت انگلیس، گفتنیهایی هست.
1- در تاریخ 7 آذرماه سال 1390 مجلس شورای اسلامی با تصویب یک ماده واحده، دولت را موظف کرده بود که روابط خود با دولت انگلیس را از سطح سفیر به سطح کاردار تنزل بدهد. در تبصره یک این ماده واحده آمده است «درصورت تغییر سیاستهای خصمانه کشور مزبور (انگلیس) وزارت امور خارجه میتواند سطح روابط را ارتقاء دهد.» و اکنون سؤال این است که آیا دولت انگلیس «سیاستهای خصمانه» خود علیه جمهوری اسلامی ایران را تغییر داده است که وزارت خارجه کشورمان سطح روابط را از کاردار به سفیر رسانده است؟! اگر قانون مصوب مجلس شورای اسلامی لازمالاجراست- که هست- باید وزارت امور خارجه توضیح بدهد که در سیاستهای خصمانه انگلیس علیه ایران اسلامی چه تغییری حاصل شده است؟ و دولت انگلیس از کدام برخورد و روش خصمانه خود علیه جمهوری اسلامی ایران دست کشیده است؟ تمامی شواهد موجود به وضوح حکایت از آن دارند که انگلیس در سیاستهای خصمانه خود علیه کشورمان نه فقط کمترین تغییری نداده است، بلکه بر شدت آن نیز افزوده است و از این روی اقدام اخیر وزارت امور خارجه غیرقانونی و در تقابل مستقیم با مصوبه مجلس شورای اسلامی است. ممکن است وزارت خارجه کشورمان ادعا کند که در سیاستهای خصمانه دولت انگلیس تغییر حاصل شده است که باید گفت؛ اگر تغییری حاصل شده چرا حداقل، چند نمونه از آن را اعلام نمیکنید؟! آیا این تغییرات مورد ادعا نیز مانند توافق وین و برجام و FATF محرمانه است؟! و اگر نیست -که نیست- بفرمایید دلایل حضرات امور خارجه برای این تغییر چیست؟ چرا که آنچه به وضوح دیده میشود ادامه همان سیاستهای خصمانه دولت انگلیس علیه جمهوری اسلامی ایران است. سیاستهای خصمانهای که در جریان مذاکرات هستهای بدون کمترین پوششی قابل دیدن بود و در عرصههای دیگر، نظیر حمایت از تکفیریها، راهاندازی دهها شبکه تلویزیونی و ماهوارهای علیه اسلام و ایران اسلامی، تبدیل انگلیس به کانون ضد انقلابیون فراری و حمایتهای مالی و سیاسی و تبلیغاتی از آنها و... نیز به آسانی قابل فهرست کردن است.
وزارت امور خارجه کشورمان باید به این دو پرسش ساده و منطقی پاسخ بدهد!
اول: آیا هیچ یک از اقدامات خصمانه مورد اشاره را که فقط اندکی از بسیارهاست، میتوان نفی کرد؟
دوم: توضیح بدهد که از هنگام تصویب ماده واحده مجلس شورای اسلامی تاکنون کدامیک از سیاستهای خصمانه انگلیس علیه جمهوری اسلامی ایران تغییر کرده است؟!
اگر وزارت خارجه پاسخی برای این دو سؤال ندارد، با کدام مجوز قانونی مصوبه مجلس شورای اسلامی را نادیده گرفته است؟!
2- «بوریس جانسون» وزیر امور خارجه انگلیس در بیانیهای که روز دوشنبه به مناسبت تبادل سفیر با ایران منتشر کرد آورده است «این هنگام، لحظهای مهم در روابط انگلیس و ایران است» اما از نظر آقای بوریس جانسون، اهمیت این روابط در چیست؟ او در بیانیه یاد شده میگوید «امیدوارم این آغازگر همکاری سازندهتری میان کشورهایمان باشد و این امکان را به ما بدهد که موضوعاتی چون حقوق بشر، نقش ایران در منطقه و همچنین، ادامه اجرای توافق هستهای - همان که دستاوردش «تقریباً هیچ» بوده است- را به نحوی مستقیمتر مورد بحث قرار دهیم.»
میبینید که هنوز پای سفیر انگلیس به تهران نرسیده، رجزخوانی وزارت خارجه روباه پیر علیه کشورمان آغاز شده است! از مسئولان محترم دولت و وزارت خارجه درخواست میشود که از کنار مسئله عبور نفرمایند! منظور وزیر خارجه انگلیس از بحث درباره حقوق بشر! و نقش ایران در منطقه بسیار واضح است. محکوم کردن جمهوری اسلامی ایران به نقض حقوق بشر، آنهم از سوی انگلیس که سیاهترین کارنامه حقوق بشری را دارد و نظر خود را درباره «نقش ایران در منطقه» نیز بارها به صراحت اعلام کردهاند، دست کشیدن ایران از حمایت نیروهای مقاومت -یعنی باز شدن پای داعش به داخل کشورمان- توقف تولید موشکهای بالستیک، خارج کردن نیروهای مستشاری و نظامی خود از مقابله با تکفیریها در سوریه و عراق و لبنان، رها کردن یمن در چنگال سعودیهای وحشی و آدمکش و... در یک کلمه تبدیل ایران به یک «لقمه» که به راحتی برای آمریکا و متحدانش قابل بلعیدن باشد. آیا غیر از این است؟ اگر چنین است چرا باید سیاست خصمانه دولت انگلیس را تغییر یافته تلقی کنیم.
3- و اما نگاهی گذرا به سوابق «نیکلاس هاپتون» نشان میدهد که او از مأموران برجسته سازمان MI6- سازمان اطلاعات خارجی و جاسوسی انگلیس- بوده است. چرا انگلیس، سفیر خود برای ایران را از میان جاسوسان و مأموران امنیتی انتخاب کرده و به کشورمان میفرستد؟ پاسخ این سؤال اگرچه با مراجعه به سوابق روباه پیر و توطئههای فراوانی که علیه ایران اسلامی به صحنه آورده است، به وضوح قابل کشف است ولی اشاره به اظهارات «جان ساورز» در این زمینه- البته فقط به عنوان یک نمونه- به درک ماجرا کمک بیشتری میکند.
جان ساورز، عضو ارشد تیم مذاکره کننده هستهای انگلیس در گروه 5+1 بود. او بلافاصله بعد از ترک تیم به ریاست MI6 منصوب شد. در پاییز سال 1389 به عنوان رئیس این سازمان در تلویزیون انگلیس ظاهر شد- اقدامی که طی صد سال گذشته در انگلیس بیسابقه بوده است- وی بیشترین و پرحجمترین بخش از اظهارات خود را در آن برنامه تلویزیونی به مسائل ایران اختصاص داد و از جمله گفت؛ «سازمان تحت ریاست من- MI6- در حال انجام عملیات اطلاعاتی - بخوانید جاسوسی- با هدف توقف برنامه هستهای ایران است» اما بلافاصله اضافه کرد «دیپلماسی برای متوقف کردن برنامه هستهای ایران کافی نیست و باید به فعالیتهای جاسوسی و اطلاعاتی برای مقابله با ایران ادامه داد.» چند هفته بعد، دو تن از دانشمندان هستهای کشورمان ترور شدند و...! سفارت انگلیس در جریان فتنه آمریکایی- اسرائیلی سال 88 نیز نقش برجسته و گستردهای در آشوبهای خیابانی و حمایتهای مالی و اطلاعاتی از فتنهگران داشت. اکنون به پاسخ این پرسش میرسیم که چرا انگلیس برای سفارت خود در ایران از جاسوسان کهنهکار استفاده میکند که نیکلاس هاپتون، سفیر جدید انگلیس از جمله آنهاست.
4- وزارت امور خارجه کشورمان علاوه بر آن که به علت ادامه سیاستهای خصمانه انگلیس علیه جمهوری اسلامی ایران، در ارتقای سطح روابط از کاردار به سفیر، قانون مصوب مجلس شورای اسلامی را نادیده گرفته و دور زده است، به دلیل سابقه جاسوسی نیکلاس هاپتون نیز نباید با سفارت وی در ایران اسلامی موافقت میکرد و این یک اصل پذیرفته شده در دیپلماسی و روابط بین کشورهاست که پذیرش سفیر یک کشور بایستی با موافقت کشور میزبان باشد.
گفتنی است چند سال قبل، آمریکا از دادن ویزا به آقای حمید ابوطالبی، سفیر پیشنهادی ایران برای سازمان ملل خودداری کرد و ایشان را به دلیل حضور در لانه جاسوسی، تروریست نامید! و این در حالی بود که سفیر ایران و هر کشور دیگری در سازمان ملل ربطی به آمریکا ندارد و آمریکا کشور میزبان سفیران سازمان ملل نیست که حق پذیرش آنان به عنوان کشور میزبان را داشته باشد، بلکه فقط مقر سازمان ملل در نیویورک یعنی خاک آمریکا قرار دارد. البته رئیس جمهور محترم به جای ایستادگی و اصرار بر حق قانونی ایران، شخص دیگری را برای نمایندگی کشورمان معرفی کرد. این عقبنشینی، ضمن آن که برخلاف وعده رئیس جمهور محترم، نادیده گرفتن عزت ایرانیان و ایران اسلامی بود، باعث گستاخی بیشتر دشمن شد و بازداشت غیرقانونی احمد شیخزاده مشاور نماینده ایران در سازمان ملل را به دنبال داشت.
5- و بالاخره، باید اشاره کرد که «فرانسوا سنمو»، سفیر جدید فرانسه در کشورمان نیز عضو برجسته و کهنهکار سرویس اطلاعات خارجی فرانسه - DGSE- بوده است و «میشائیل کلور برشتولد» سفیر جدید آلمان که در راه تهران است هم پیش از این معاون سازمان اطلاعات و امنیت آلمان- BND- بوده است. گفتنی است دولت آلمان، «برشتولد» را در حالی به عنوان سفیر به ایران میفرستد که مطابق قوانین آلمان، وی بایستی حداقل 3 سال در پست معاونت اطلاعاتی آلمان خدمت میکرد ولی دولت آلمان در حالی که برشتولد فقط 2سال از دوران مأموریت خود را طی کرده بود، وی را از معاونت سازمان اطلاعات و جاسوسی آلمان خارج کرده و به ایران میفرستد. چه عجلهای؟! و همه این تغییر و تحولات در فاصله زمانی 9 ماه مانده به انتخابات 96 صورت پذیرفته است!... آمریکا و متحدانش برای کشورمان چه خوابی دیدهاند؟ و یا کدام جریان داخلی را در خواب دیدهاند؟!...
- پیامهای ارتقای سطح روابط تهران و لندن
شمسالدین خارقانی کاردار سابق ایران در انگلیس در ستون سرمقاله روزنامه ايران نوشت:
تهران و لندن با عبور از یک تنش دیپلماتیک 5 ساله و با وجود باقی ماندن اختلاف نظر در برخی حوزهها روابط دوجانبه را به سطح سفیر رساندند. اقدامی که اگرچه در کوتاه مدت نمیتواند عادی سازی و برقراری سطحی عالی در روابط را به دنبال داشته باشد اما در عین حال دستاوردهای مهمی را برای ایران به دنبال خواهد داشت و پیامهای مهمی را نیز به جامعه بینالملل ارسال میکند.
- انگلیس یکی از کشورهای قدرتمند اروپاست که به عنوان عضوی از اعضای گروه «هفت»، گروه «بیست» و یکی از اعضای دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد، نقش تأثیرگذاری در معادلات سیاسی و اقتصادی غرب ایفا میکند. این کشور دومین اقتصاد بزرگ اروپاست و به عنوان یکی از بزرگترین پایتختهای مالی و پولی جهان به حساب میآید. از این منظر، احیای مناسبات ایران با این کشور که از لحاظ تنظیمات سیاسی و اقتصادی در اروپا منظم عمل کرده و بدین دلیل راهگشای روابط با جهان غرب خواهد بود، میتواند دستاوردهای اقتصادی و سیاسی بسیاری برای ایران به دنبال داشته باشد. بویژه که در عصر امروز، دستیابی به منافع اقتصادی، مهمترین هدفی است که در گسترش روابط سیاسی و دیپلماتیک دنبال میشود. یعنی در حالی که در گذشته نگاه سیاسی و امنیتی در مناسبات دوجانبه غالب بود، امروز همکاریهای اقتصادی خودش میتواند عامل ایجاد یک رابطه بسیار گسترده سیاسی و امنیتی شود. از این منظر انگلیس میتواند به عنوان یک قدرت مهم اقتصادی، به یک شریک مهم تهران در تعاملات مالی و تجاری در دوره پسابرجام تبدیل شود.
- بهبود رابطه ایران با انگلیس به عنوان کشوری که فراز و فرودهای زیادی را با آن طی کرده است، حاوی این پیام است که ایران خواهان و عامل ایجادکننده رابطه با همه کشورهای دنیاست. یعنی در حالی که توانسته با وجود اختلاف نظر در طیف زیادی از مسائل با یکی از کشورهای مهم دنیا به این سطح از رابطه برسد، بنابراین میتواند با بهرهگیری از این الگو رابطهاش را با سایر کشورهای مهم دنیا بهبود ببخشد. به عبارت دیگر ایران به عنوان کشوری شناخته میشود که با رویکردی مبتنی بر اعتدال و عقلانیت مشکلاتش را با دنیا حل و فصل میکند. این نکته بویژه زمانی اهمیت پیدا میکند که بعد از وقوع تنش دیپلماتیک میان تهران و لندن، این باور عمومی نسبت به چندصدایی سیاسی بودن سیاست در ایران شکل گرفت. حالا با حل شدن مشکلات دو کشور زیر سایه وحدت نظر نهادهای مختلف سیاسی ایران، دنیا اعتماد بیشتری به رویکرد واحد ایران در عرصه سیاست خارجیاش خواهد داشت.
- منطقه خاورمیانه بحرانزاترین منطقه جهان است و قریب به اتفاق کشورهای بزرگ جهان در وقوع و مدیریت این بحرانها نقشآفرینی میکنند. رابطه ایران با بازیگران مهم غربی از جمله انگلیس که از گذشته در فرآیند مسائل منطقه خاورمیانه نقش قابل ملاحظهای داشته است و رایزنی با این کشور درباره تحولات مهم منطقه از طریق مذاکره و گفتوگو به مشارکت مؤثر تهران در فرآیندهای جمعی و فرامنطقهای میانجامد. بنابراین رابطه خوب ایران با یکی از قدرتمندترین کشورهای جهان در نهایت، تأمین اهداف منطقهای تهران و ایجاد امنیت بیشتر را برای آن همراه خواهد داشت.
نظر شما